يادداشت سردبير٬ شماره ۶۶
سياوش دانشور
"انتخابات" و نوار کهنه دو خرداد

ابواب جمعى دو خرداد و ملى اسلاميها تا لايه هاى مهمى از جناح راست تر حکومت مجددا ساز مشترکى را کوک کرده اند. هدف شان ايجاد يک "دو خرداد ديگر" و شکست احمدى نژاد در دور دوم مضحکه انتخابات رياست جمهورى است. ميگويند تنها راه "نجات ايران آمدن کسى است که مثل هيچ کس نيست"! در قاموس اين صف متحجر و ضد جامعه٬ قهرمان اين داستان کماکان آخوند است! خاتمى کانديد اينهاست. او ظاهرا خصوصياتى جادوئى براى اين صف دارد؛ اول ميتواند از مسابقه پرش با مانع نظارت استصوابى شوراى نگهبان بگذرد و رد صلاحيت نميشود. دوم٬ "محبوب" است. سوم٬ ميتواند خطرات را از چه ناحيه خارج و چه از ناحيه اردوى فقر برسر "ايران عزيز" دفع کند. اين اساس پلاتفرم اينهاست.

لذا تبليغات و مذاکره و نشست و برخاست و بند و بست شروع شده است. دراين صف هر کسى به فراخور حالش مشغول کارى است. از رفسنجانى که عملا اعلام جنگ ميکند تا بى جربزه هاى دو خردادى که مدتها سياست سکوت را در مقابل دولت احمدى نژاد داشتند٬ حال همه پشت تريبون اند. تم اصلى تبليغات و کلاهبردارى سياسى اين خط در داخل و خارج٬ مقايسه دو دوره است. ميگويند "دوره خاتمى بهتر بود"! ائتلاف اين ابن الوقتهاى اسلامى از حجره هاى بوى گند گرفته بازار و موئتلفه تا رفسنجانيون و آخوندهاى مفتخور عظيم الجثه حوزه ها تا فعالين و عناصر دو خرداد و روشنفکران تاريک فکر جنبش اسلامى را دربرميگيرد. در حاشيه و بيرون حکومت نيز٬ از نهضت آزادى و ملى مذهبى ها تا توده ايها و جمهوريخواهان هميشه طرفدار آخوند دوباره جان گرفتند. ميگويند اگر ٢٠ ميليون نفرى که در "انتخابات" گذشته تحريم کردند را فعال کنيم٬ پيروزى مسلم است! ميگويند "ضرورت آمدن خاتمى به صحنه تنها راه نجات ايران است!"

خود جناب خاتمى از همه فعالتر است و البته عشوه آخوندى را فراموش نميکند. "وقتش شود مى آيم"٬ "بايد مردم من را بخواهند تا بيايم"! لابد در روياهاى خود صف ميليونى مردم شهيد پرور را ميبيند که با شاخه زيتون در خيابانها بجاى "مهدى بيا مهدى بيا٬ خاتمى بيا خاتمى بيا" را فرياد ميزنند!

چه خبر است؟ آيا طبق توافق دو جناح بعد از آوردن احمدى نژاد٬ که قرار بود با سياستهاى تروريستى و اتمى و گسترش دار و اعدام بقاى نظام را تامين کند و طرف مقابل ميبايست تا زمانى که اين سياست مطلوبيت دارد سکوت ميکرد٬ تمام شده است و حال نوبت بال ديگر نظام است؟ نگرانى واقعى شان چيست و دنبال چه هستند؟ آيا مردم بار ديگر به اين سيکل باطل ارتجاع و ارتجاع تن خواهند داد؟    

اهداف تحرک جديد "انتخاباتى"
صادق زيبا کلام که کارش مشورت دادن به آخوندهاى حکومت است به فشرده ترين شکلى اهداف اين جنب و جوش را بيان  کرده است؛

"من معتقدم خاتمی ... باید به خاطر نجات میهن، خون شهدا، تداوم راه امام و نجات کشور از وضعیت موجود و به خاطر آرمان ها و آرزوهایی که پایمال شده اند، آبرو و حیثیتش را وسط بگذارد و نامزد ریاست جمهوری شود. ... من عین این استدلال را برای هاشمی در سال 84 کردم... خاتمی باید داوطلبانه روی مین برود؛ مثل صف شکن هایی که در زمان جنگ روی مین می رفتند تا راه باز شود."

پس هدف برافراشتن پرچم "راه امام" است! خب٬ خاتمى قرار است چگونه "ميهن را نجات دهد"؟  

"فضای بین‌المللی که علیه ایران ایجاد شده است تغییر می کند و امریکا دیگر نمی‌تواند هر کاری که می خواهد علیه ایران انجام بدهد... الان بحث اصلی این است که جلوی جناح راست و اصولگرایان که با اعمال و سیاست هایشان به نظام ضربه وارد می کنند باید گرفته شود".

آيا فقط مشکلشان تهديد نظام از جانب آمريکاست؟ پاسخ روشن است؛

"من به عنوان استاد تاریخ تحولات سیاسی یکصد سال اخیر ایران هیچ تردیدی ندارم اگر این نظام حفظ نشود، ما حداقل یک قرن به عقب می رویم. مطلقاً این تفکر را به خودتان راه ندهید که اگر این نظام سقوط کند، چه از درون و چه در اثر حمله امریکا، اوضاع ایران بهتر می شود... بنابراین اگر من احساس کنم خطری متوجه کلیت نظام شده است، با تمام وجود از نظام جمهوری اسلامی دفاع می کنم."

بقا نظام٬ هدف اصلى
جناب "استاد تاريخ" و جان نثار نظام جمهورى اسلامى از رندى آخوندى کم نمى آورد. تمام هدف و جوهر تئورى پردازان "اصلاحات اسلامى" همين بود که "انقلاب خشونت است"! "سرنگونى نظام توسط مردم وضع را بدتر ميکند!" و تلاش داشتند مردم را به سازشى استراتژيک با حکومت اسلامى بکشانند. امروز٬ همزمان با بحث باز کردن دفتر حافظ منافع و سفارت آمريکا در تهران٬ يادشان نميرود که سقوط نظام را "چه از درون و چه در اثر حمله آمریکا" يکى قلمداد کنند. يعنى زيبا کلام و کل اين صف شيپورکش خاتمى٬ در حقيقت همان حرف خامنه اى و شريعتمدارى را به کارگران و مردم طرفدار سرنگونى رژيم اسلامى ميزنند. آنها را "عامل آمريکا" و همرديف حمله نظامى آمريکا ميخوانند. اما مگر آمريکا قصد سرنگونى جمهورى اسلامى را دارد؟ کجا چنين سياستى طرح شده است؟ مگر همين امروز آمريکا با نمايندگان جمهورى اسلامى نشست و برخاست نميکند؟ مگر همين امورز از امثال خاتمى و اصلاح طلبان کپک زده اسلامى دفاع نميکند؟ حتى اگر حمله نظامى به ايران بوقوع بپيوندد٬ مگر آمريکا قصد دارد سربازانش را در تهران مستقر کند؟

اينها مشتى تبليغات پوک و رسما کلاهبردارى است. جالب است کسى که پاره تن نظام است و هشت سال در تحکيم آن در مقام رياست جمهور نقش داشته٬ امروز قرار است در بسته بندى "صف شکن" و "ناجى" ايران و اسلام و نظام ظاهر شود! و البته "استاد تاريخ" کم حافظه نگفته است که عقبگرد صد ساله دقيقا يعنى چه؟ آيا سرنگونى جمهورى اسلامى ايران را به دور انقلاب مشروطيت عقب ميبرد؟ به دوره رضا خان مير پنج عقب ميبرد؟ چرا؟ آيا جمهورى اسلامى فى الحال جامعه را به عهد بوق و عقبتر از صد سال نبرده است؟

حقيقت اينست که هدف اين جار و جنجال مثل هميشه٬ آنهم در متن تنش جمهورى اسلامى با دنياى بيرون٬ مشروعيت گرفتن براى نظامشان٬ کشيدن مردم پاى صندوق راى٬ وادار کردن مردم به "انتخاب" بين بد و بدتر٬ حفظ  حکومت اسلامى از تعرض مستقل طبقه کارگر و مردم آزاديخواه و ضد دين٬ و البته به نان و نوا رسيدن بيشتر اين لايه "متخصص و کادر مديريتى براى اداره کشور" است که توسط "انحصار طلبى پاسدار تير خلاص زن احمدى نژاد و شرکا نقض شده است.

منشا اين جنجال کجاست؟
"انتخابات" رژيم اينبار ميتواند توجه سياسى بيشترى بخود جلب کند. دلائل آن روشن است؛ اول٬ جمهورى اسلامى با احمدى نژاد و سياست فقر و اعدام٬ جامعه را به سر حد انفجار رسانده است. نه فقط مردم بلکه ناراضيان درون حکومتى از احمدى نژاد هم بيشتر از هر دوره اى است و تنها به دو خرداديها خلاصه نميشود. دوم٬ تهديد حمله نظامى تبليغات است و اتفاقا اهميت انتخابات آمريکاست که ميتواند به نفع جمهورى اسلامى عمل کند. تقابل دولتهاى آمريکا و جمهورى اسلامى٬ بعنوان پرچمداران دو قطب تروريستى جهان٬ با اين دو "انتخابات" و تغييرات احتمالى براى جمهورى اسلامى ميدان مانورى باز ميکند و کمپ مقابل احمدى نژاد دارند بهترين استفاده را از آن ميکنند. سوم٬ اما حکومت اسلامى عليرغم شعار دادنها هنوز در فرصت باقيمانده دولت بوش احساس خطر ميکند. بسيار محتمل است که عليرغم اظهارات خامنه اى در دفاع از احمدى نژاد٬ توافقى در درون نظام براى پايان دوره احمدى نژاد صورت گرفته باشد. توافقى که هدفش را نه تغيير سياستهاى استراتژيک جمهورى اسلامى – که اساسا در حيطه اختيار روساى جمهور نيست – بلکه وقت خريدن براى مانور و اصل بقا نظام قرار داده است. چهارم٬ خاتمى بدون اشاره و تائيد خامنه اى آب هم نميخورد. اينها دارند پشت سر خاتمى چيزهائى ميگويند که "ابدا به او نميچسپد"! پنجم٬ نگرانى اساسى رژيم اسلامى نه حمله آمريکا يا اسرائيل – که اتفاقا بخشا از آن استقبال ميکنند – بلکه مردمى هستند که ديگر جانشان به لب رسيده و توان تهيه لقمه نانى خشک را هم ندارند. دو راهى ارتجاعى احمدى نژاد – خاتمى مقابل مردم قرار داده ميشود تا سرنگونى خواهى مردم و آلترناتيو مستقل کارگران عليه حکومت اسلامى را عقب برانند.   

چه بايد کرد؟
تبديل شدن هر يکنفر به راى اين و آن جناح حکومت تنها به معنى تداوم فقر و سرکوب و سيه روزى امروز است. تنها به معنى تداوم حکومت کثيف اسلامى است. کل اين معرگه گيرى سياسى و نمايش دروغ را نبايد پذيرفت. حتى تحريم وسيع "انتخابات" اگرچه تاثير سياسى دارد اما ضربه خاصى به جمهورى اسلامى نميزند. اين نظام بى آبروتر از اينهاست. تنها سياستى ميتواند کل اين اوضاع را بهم بريزد که منفعتى در حفظ وضع موجود ندارد. جامعه ايران و در راس آنها طبقه کارگر بايد نيروى خود را عليه نظام فقر و فلاکت و ترور و اختناق اسلامى بميدان بکشد. بقاى جمهورى اسلامى و هر حکومت بورژوائى در ايران اتفاقا به معنى بازهم عقب راندن جامعه است. تحفه هاى حکومتى آمريکا در همسايگى ايران را همه ديدند. همقطاران مشابه اينها را در حکومت اسلامى و کمپ دو خرداد تجربه کردند. دوره هاى طولانى بگير و ببند و قمه کشى اسلامى را در هيئت دولتهاى مختلف اين نظام ديدند. جامعه ايران راه حلى بجز برچيدن اين رژيم و برپائى يک نظام آزاد و برابر و مرفه ندارد. طبقه کارگر و مردم آزاديخواه ايران در قبال وضعيت امروز بايد راه حل و سياست و مسير مبارزاتى خود را قرار دهد. حتى عقب راندن قمه کشان و شلاق زنان و ميرغضب هاى خيابانى حکومت در دو جناح منوط به مبارزه مستقل مردم است.

امروز طبقه کارگر ايران و جنبش کارگرى مطرح ترين٬ پر سر و صدا ترين٬ و فعالترين جنبش در صحنه سياست ايران است. اين جنبش و پرچم سوسياليستى رهائى کل جامعه ميتواند اين وضعيت را تغيير دهد. هيچ راه حل ديگرى وجود ندارد. مردم ايران نبايد يکبار ديگر اسير نمايش مضحک رژيم اسلامى شوند. تکرار نوار کهنه دو خرداد و پرچم "تداوم راه امام" را بايد توى سرشان کوبيد. *